دلم برایت تنگ می شود...


سکوت سکوت... سکوت بس است فریاد میخواهم ان هم دیوانه وار

گرچه اینجا نیستی

هرجا می روم

یا هرکاری می کنم

صورت تو را در خیال می بینم

و دلم برایت تنگ می شود

دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود

دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود

دلم برای چشمهایمان تنگ می شود که

پنهانی به هم دل می دادند

دلم برای نوازشت تنگ می شود

دلم برای هیجانی که باهم داشتیم تنگ می شود

دلم برای همه چیز که باهم سهیم بودیم تنگ می شود

دلتنگی برای تو را دوست ندارم

احساس سرد و تنهایی است

کاش می توانستم با تو باشم

همین حالا

تا گرمای عشق ما

برف های زمستان را آب کند

اما چون نمی توانم

همین حالا با تو باشم

ناچارم به رویای زمانی که

دوباره با هم خواهیم بود

قانع باشم



نظرات شما عزیزان:

یونس
ساعت15:52---26 ارديبهشت 1392
خسته ام...

نه اینکه کوه کنده باشم...

دل کنده ام...!!!

آپم . بهم سر بزن


رضا و پروانه
ساعت16:15---24 ارديبهشت 1392
سلام عمو جان آمدیم به وبلاگ شما و امتیاز هم دادیم به پستهای جدیدت

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 23 ارديبهشت 1392 12:0 |- یاسی -|

ϰ-†нêmê§